باشگاهی - ملی ؛ دوقطبی؛ افسوس از لذت رو به نابودی فوتبال ملی؛ تیم ملی ایران موفق به بردن بحرین شد اما مگر دو قطبیهای پوچ فوتبالی اجازه میدهد از این موفقیت لذت کافی را ببریم؟
به گزارش ورزش آزار دهندهترین اتفاق پس از پیروزی تیم ملی مقابل بحرین شاید همین دعواهای پوچ بر سر مقایسه عملکرد این تیم ملی با سرمربی جدیدش با تیم ملی زمان کیروش و شروع یک بگومگوی بیهوده بین منتقدین و طرفداران سرمربی سابق تیم ملی بوده است. دعواهای مجازی پوچی که همه ریشه در سلایق رنگی هواداران فوتبال دارد و متاسفانه اجازه نمیدهد که از فوتبال از نوع ایرانیاش لذت برد.
دیروز مطلبی را فضای مجازی خواندم که در آن هم از میراث کیروش برای تیم ملی تمجید شده بود و هم از درایت اسکوچیچ در تغییر تاکتیک تیم ملی در نیمه دوم. نگاهی به کامنتها و نظرها در زیر آن مطلب باعث شد تا حالم از این همه فضای دو قطبی، از این همه نفرت و انزجار و از این همه تعصب بد شود. اینکه نمیتوانیم آدمها را با یک نگاه منطقی ببینیم. هم قوتها و هم ضعفهایشان را. خوب میدانیم که بخش زیادی از این فضای دو قطبی در فوتبال ملی، معلول تعصبات باشگاهی است و عجیب است که سالهاست که نمیتوانیم رها از این تعصبات با تیمملیمان مواجه شویم.
گاهی لذت بردن از فوتبال ایران به دلیل همین دو قطبیهای رایج سخت میشود. ما ایرانیان به خصوص در سالهای اخیر کمتر از فوتبال و هواداری آن لذت بردهایم. شاید هم صدای بلند هوچیگران در فضای هواداری فوتبال ایران باعث شده است که این تصور بوجود آید. اما میتوان گفت که دست کم فضای هواداری فوتبال در ایران دید درست و بجایی نسبت به کارکرد فوتبال و آن چیزی که قرار است به ما به عنوان یک انسان با همه نیازهای روحیاش بدهد ندارد. گاهی از فوتبال چیزهایی میخواهیم و انتظار داریم که نباید بخواهیم و یا حداقل فوتبال برای آن کارکرد ندارد.
در بازیهای ملی اغلب نه به دنبال برتری ورزشی و ارائه یک بازی خوب بلکه اغلب به دنبال ایدههایی غیر ورزشی هستیم: غیرت، حیثیت، انتقام از سایر ملتها، حقانیت، اثبات خود، پر کردن چالههای تاریخی و گاه سیاست نقش بسیار پر رنگتری در فضای ذهنی ما ایفا میکنند تا مثلا گردش توپ بهتر، بازی تیمی یا فردی بهتر یا لذت از سبک بازی. سویههای غیر ورزشی فوتبال مخصوصا در فوتبال ملی قابل کتمان نیست و همه کشورها کمابیش از حس میهن پرستی یا ملی گرایی خفیفی جهت نمک دادن به بازیهای ملی استفاده میکنند ولی نزد ما این موضوع بسیار بسیار شدیدتر است و گاهی از خود فوتبال مهمتر.
همین موضوع اخیر محروم شدن باشگاه پرسپولیس به دلیل یک تیتر و عبارت ناصحیح را ببینید تا متوجه شوید چقدر فوتبال در ذهن ما با ادبیات غیرفوتبالی و ادبیاتی که در حیطه دیگری کارکرد دارد آمیخته شده و خود متوجهش نیستیم. در فضای باشگاهی هم همین موضوع شاید بسیار پر رنگتر و بی معنیتر هم باشد. آنجا نیز گاهی باشگاهداری و هواداری با منظوری فراتر از فوتبال همراه میشود. زمانی فوتبال با مطالبات قومی و قبیلهای آمیخته میشود و از آن به عنوان ابزاری برای بیان تبعیضها استفاده میشود و گاهی هویت یک شهر را به یک تیم باشگاهی پیوند میزنیم و چنان در این موضوع افراط میکنیم که هر تیر دروازهای خنجری بر قلب ما و هر تصمیم اشتباه داور علیه تیممان نشان و مدرکی از تبعیض علیه هویت جمعیمان تلقی میشود. هر اعتراضی به رفتار بخشی از هواداران یک تیم را به معنای توهین به آن شهر و کلیه هواداران آن تیم میدانیم و از آن طرف هر رفتار بد عدهای از بازیکنان، مربیان، مدیران و یا هواداران یک تیم را به نام کلیت آن مجموعه یا شهر ثبت میکنیم. خوب در چنین فضایی که فوتبال را مرجع هر نوع داوری و تصمیم و قضاوت قرار دادهایم و فرهنگ، سنت و هویت و تاریخ را ذیل آن تعریف کردهایم مشخص است که نمیتوان از آن لذت برد.
بخشی از رگهای گردن بیرون زده، فحشهای آبدار، کارهای پشت پرده و گاه فشار رنجی که روی صورت بعضی چهره های فوتبال در زمان شکست میبینیم به دلیل همین حیثیتی کردن فوتبال است. هر باخت برای ما فاجعه است و هر پیروزی برایمان محلی برای اثبات همه گونه برتری نژادی،شهری، فردی و فرهنگیست! بازیهای یک هیچ برده تعبیر به تحقیر تیم مقابل میشود و با کلمات سخیف جنسیت زده در فضای مجازی آن را ادامه میدهیم. چند ماه اشک بازیکن رقیب عکس پروفایل مجازی پیجمان است و وقت برد از هر واژه و از هر کلمهای بی مهابا برای تحقیر حریف استفاده میکنیم و از آن طرف هنگام باخت آن قدر سرافکنده میشویم که انگار حیثیت و آبرویمان را دست دادهایم.
بدیهیست فوتبال در گوشه و کنار دنیا همه احساسات انسانی را در خود جای داده و گاهی کار را به جاهای باریک میکشاند ولی قبل از آن یک بازیست! یک فن است یک کار تیمی است که مولفههای مثل سرعت،قدرت، تاکتیک و تکنیک فردی و تیمی دارد نه اینکه آوردگاه حیثیت و عدالت و شخصیت و به رخ کشیدن کمبودها و جنگ اعصاب باشد.
عجیب است که بعد از بردن بحرین این چنین دوباره کیروشی و ضدکیروشی به جان هم افتادهاند و برد تیم ملی را نمیبینند. این فضای صفر و صدی باعث شده تا نتوان دو خط از علایقت، از آنچه باعث لذتت از این فوتبال شده بنویسی.
کاش این نوع تعصبات، این نوع استدلالها، بهانهجوییها و خودفریبیها و ندیدن دلایل اصلی پشت هر اتفاق فوتبالی و نادیده انگاشتن مسائل فنی فوتبال و نگاه تردیدآمیز به هر نوع اشتباه و اتفاقی که در زمین بازی تنها محدود به فوتبال میشد. اما آنچه در نهان رخ میدهد تبدیل شدن این نوع نگاه، به عادتی نه تنها در فوتبال که در زندگی فردی و اجتماعی همین مردم است.
تعصبات ورزشی چنان در ذهن و ناخودآگاه یک هوادار بدبین نهادینه شده که سبک تفکر او را تغییر دهد. آن وقت در زندگی و مسائل مهمتر از فوتبالش هم همینطور با استدلالهای گولزننده خود را فریب میدهد. آنجا نیز اسیر دوقطبیها میشود و دیدن واقعیتها در فضایی که همه چیز، همه علتها، المانها و پارامترهای تاثیرگذار و همه راهحلها تحت زیر نگاه دو قطبی پنهان شدهاند، تقریبا نشدنی میشود.
حجت شفیعی
پاسخ ها